دو تا رفیق بودن که همیشه با هم میرفتن میخونه تا اینکه یه روز یکیشون میمیره/اون یکی تنها میره میخونه به ساقی میگه:دو پیک بریز
ساقی میگه: تو که یه نفری
میگه: یکی واسه خودم یکی واسه رفیقم
چند ماه بعد دوباره میره میخونه به ساقی میگه: یه پیک بریز
ساقی میخنده میگه:هه رفیقت یادت رفت؟
میگه: نه خودم توبه کردم اینو به یاد رفیقم میخورم
(به یاد هرچی رفیقه)
نظرات شما عزیزان: